آیا هدف گذاری SMART همیشه مفید است؟

هدف گذاری به روش SMART
در طول زندگی، همه ما بارها با اشتیاق فراوان اهدافی را برای خود تعیین کرده‌ایم، اما در مسیر رسیدن به آن‌ها شکست خورده‌ایم. چرا این اتفاق می‌افتد؟ آیا اشکال از ماست که به اندازه کافی تلاش نکرده‌ایم؟ انتخاب اهدافمان اشتباه بوده است؟ شور و اشتیاق کافی برای رسیدن به آن‌ها را نداشتیم؟ مشکل کجاست؟
آن‌چه در این مطلب می‌خوانید:

ممکن است فکر کنید که مشکل تنها از عدم تلاش یا انگیزه نشأت می‌گیرد، اما آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که مشکل می‌تواند در نحوه هدف‌گذاری ما نهفته باشد؟ شاید چیزی که ما به آن نیاز داریم، روشی هوشمندانه‌تر برای تعیین اهدافمان است، روشی که به ما کمک کند اهدافی مشخص، قابل اندازه‌گیری، دست‌یافتنی، مرتبط و زمان‌بندی شده داشته باشیم. اینجاست که مفهوم “هدف‌گذاری SMART” پرقدرت وارد میدان می‌شود!

در این مقاله از وبلاگ باشگاه مهارت و اشتغال، قصد داریم وارد دنیای جذاب هدف گذاری SMART شویم تا کشف کنیم چرا بعضی از اهداف به سرانجام نمی‌رسند و چگونه باید اهدافی را تعیین کنیم که شانس موفقیت بالاتری برای رسیدن به آن‌ها داشته باشیم.

هدف گذاری SMART چیست؟

خیلی از ما در طول زندگی اهداف بزرگ و مبهمی را دنبال می‌کنیم که لزوما به همه آن‌ها نمی‌رسیم! هدف گذاری SMART به ما کمک می‌کند تا اهدافمان را بدون سردرگمی، حدس و گمان و کلی‌گرایی، دنبال کنیم و برای رسیدن به این اهداف یک زمان تعیین شده داشته باشیم.

هدف گذاری SMART از پنج اصل تشکیل شده است:

مشخص بودن (Specific)

مشخص بودن (Specific)

در بحث هدف گذاری، شفافیت حرف اول را می‌زند. هدف باید آنقدر روشن، واضح و دقیق باشد که جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نذارد. پولدار شدن یکی از اهدافی است که خیلی از ما در ذهنمان داریم. اما بهتر است به جای اینکه بگویید: من می‌خواهم پولدار شوم؛ تعیین کنید در ۶ ماه آینده، من می‌خواهم ۱۰ درصد به درآمدم اضافه کنم. این یک هدف مشخص و واضح است. هر چقد هدف دقیق‌تر باشد، ذهن مسیر بهتری را برای رسیدن به آن ترسیم می‌کند تا احتمال موفقیت به طرز چشم‌گیری افزایش یابد.

قابل اندازه‌گیری بودن (Measurable)

قابل اندازه‌گیری بودن (Measurable)

اگر نتوانیم میزان پیشرفت خود را اندازه‌گیری کنیم، چجوری می‌توانیم بفهمیم که آیا به هدف نزدیک شده‌ایم یا نه؟ ممکن است یک هدف ابهام برای ما شور و شوق اولیه ایجاد کند، اما وقتی هدف دقیقی تعیین کرده باشید، داستان متفاوت می‌شود.

  •  هدف مبهم: “من می‌خواهم مطالعه بیشتری داشته باشم.”
  • هدف شفاف: “من می‌خواهم در هفته یک کتاب را مطالعه کنم.”

حالا با چنین هدف شفافی در پایان هر هفته می‌توانید به‌راحتی بررسی کنید که آیا در مسیر درست قرار دارید یا نه. هدفی که قابل اندازه‌گیری باشد، به شما انگیزه و دید بهتری برای ادامه راه می‌دهد و حس پیشرفت را همواره زنده نگه می‌دارد، چون می‌دانید که هر قدم شما چقدر به موفقیت نزدیک‌ترتان می‌کند!

دست‌یافتنی بودن (Achievable)

دست‌یافتنی بودن (Achievable)

‌در زمان تعیین هدف، رویاپردازی نکنید! هدفی را انتخاب کنید که واقعا دست یافتنی باشد. بله، اهداف بزرگ، شیرین و هیجان‌انگیزند؛ اما اگر هدفی را انتخاب کنید که فراتر از توانایی‌های شما باشد، احتمالا چیزی جز ناامیدی برایتان به ارمغان نمی‌آورد!

تصور کنید شما تا به‌حال زبان انگلیسی را به صورت جدی دنبال نکرده‌اید:‌

هدفی که برای خود مشخص می‌کنید به این صورت است:‌

  • من میخواهم تا دو ماه آینده، نمره ۸ آیلتس بگیرم!

متاسفیم ولی رسیدن به چنین هدف بلندپراوازانه‌ای آن هم وقتی که شما پیش زمینه خاصی ندارید، محال است!

به جای آن، می‌توانید هدف خود را اینگونه تعریف کنید:

  • من میخواهم تا سه ماه آینده، نمره ۶ آیلتس بگیرم.

این هدف نسبت به قبلی، دست یافتنی‌تر است و این رویکرد کمک می‌کند تا هدف شما واقع‌بینانه باشد و انگیزه‌تان در طول مسیر حفظ شود. هدفی که در دسترس باشد، هم پیشرفت ملموسی به شما نشان می‌دهد و هم باعث می‌شود که با هر قدم، احساس موفقیت و رضایت بیشتری داشته باشید.

مرتبط بودن (Relevant)

مرتبط بودن (Relevant)

وقتی هدفی تعیین می کنید باید مطمئن شوید که این هدف با نیازها و اولویت‌های حال حاضر زندگی شما تطابق دارد. قبل از اینکه هر هدفی تعیین کنید، با خود فکر کنید که ” آیا این هدف واقعاً با ارزش‌ها و شرایط فعلی زندگی من سازگار است؟”

فرض کنید که شما یک مدیر پروژه هستید و در حال حاضر دغدغه اصلی شما رشد شغلی است؛ در این شرایط، ممکن است به جای تعیین هدفی مانند یادگیری نواختن پیانو، روی “بهبود مهارت‌های مدیریت پروژه” یا “ارتقای دانش فنی” تمرکز کنید. وقتی هدف‌تان با اولویت‌های اصلی زندگی‌تان هم‌سو باشد، نه تنها انرژی و تمرکز بیشتری بر آن خواهید داشت، بلکه از پیشرفت در مسیر واقعی زندگی‌تان نیز لذت خواهید برد.

زمان‌بندی داشتن (Time-bound)

در هدف گذاری به روش اسمارت، برای رسیدن به هر هدفی باید برای خود یک زمان تعیین کنید. داشتن یک بازه زمانی مشخص، انگیزه و نظم بیشتری به شما می‌دهد. وقتی دقیقاً می‌دانید تا چه زمانی قرار است به نتیجه برسید، دیگر جایی برای عقب انداختن و تعلل نیست و هر قدم را با تمرکز بیشتری برمی‌دارید. این زمان‌بندی کمک می‌کند که با انرژی و برنامه‌ریزی پیش بروید و به اهداف‌تان نزدیک‌تر شوید.

مثلا اگر فقط بگویید: “میخواهم زبان اسپانیایی یاد بگیرم.” مسیر پیش‌روی شما گنگ و مبهم خواهد بود.

اما اگر بگویید: “می‌خواهم تا شش ماه آینده بتوانم مکالمات روزمره اسپانیایی را انجام دهم” هدف ملموس‌تری خواهید داشت و این قابلیت را دارید که در بازه‌های مشخص، خود را ارزیابی کنید و ببینید که چقدر از مسیر رسیدن به هدف را طی کرده‌اید.

آیا هدف‌گذاری SMART واقعاً جواب می‌دهد؟

تا اینجا، اصول هدف‌گذاری SMART را با هم مرور کردیم. اما آیا این مدل واقعاً بی‌نقص است؟

مدل SMART در بین خیلی‌ها محبوب و پذیرفته شده، ولی خب، این به معنای کامل و بدون عیب بودنش نیست! در واقع، این مدل هدف‌گذاری هم نقدهایی به خودش دیده که خوب است با آن‌ها هم آشنا شویم. بیایید نگاهی به این چالش‌ها بیندازیم و ببینیم این مدل چه نقاط ضعفی دارد.

شاید به نظر بیاید که هدف گذاری SMART بیش از حد ساختاریافته است!

برخی افراد فکر می‌کنند هدف‌گذاری SMART ممکن است فرایند تعیین اهداف را خسته‌کننده و وقت‌گیر کند. واقعیت این است که گاهی نیاز داریم بیشتر به خلاقیت خود اعتماد کنیم و از قید و بندهای سخت‌گیرانه فرار کنیم!

برخی ممکن است احساس کنند که هدف‌های SMART محدود کننده‌اند!

مدل SMART تأکید زیادی بر واقع‌گرایی و دست‌یافتنی بودن اهداف دارد، که این امر می‌تواند اهداف بلندپروازانه یا خلاقانه را محدود کند. در نتیجه، ممکن است افراد تنها بر اهداف کوتاه‌مدت و دست‌یافتنی تمرکز کنند و چشم‌اندازهای بزرگ‌تر یا چالش‌برانگیزتر را نادیده بگیرند.

عدم انعطاف‌پذیری در مواجهه با تغییرات!

در زندگی واقعی، شرایط به‌سرعت تغییر می‌کند و ممکن است نیاز باشد اهداف را بازنگری کنیم و تغییراتی در آن‌ها ایجاد کنیم. مدل SMART به‌طور کلی بر اهداف ثابت تمرکز دارد و ممکن است در مواقعی که تغییرات ناگهانی پیش می‌آید، کارایی لازم را نداشته باشد.

نادیده‌گرفتن ابعاد احساسی و انسان‌محور

برخی منتقدان معتقدند که مدل SMART به ابعاد انسانی و احساسی اهداف توجه کمتری دارد و بیشتر روی جنبه‌های منطقی و ساختاری اهداف متمرکز است. در واقع، انگیزه درونی و ارتباط با اهداف، از اهمیت بالایی برخوردار است و افراد نیاز دارند که حس ارتباط و انگیزه درونی نسبت به اهداف خود داشته باشند که این مدل کمتر به آن‌ها پرداخته است.

در پایان…

آیا هدف گذاری SMART همیشه نتایج مسرت‌بخشی دارد؟ لزوما خیر! با اینکه هدف گذاری SMART مزایای زیادی دارد اما نمی‌تواند بهترین راهکار برای همه باشد. در واقع یک نسخه را برای همه نمی‌توان پیچید! نباید این نکته را فراموش کنیم که ما انسان‌ها موجودات پیچیده‌ای هستیم و نیاز به انگیزه‌های درونی و اهدافی داریم که نه فقط منطقی، بلکه الهام‌بخش نیز باشند و حال ما را خوب کنند. گاهی نیاز داریم فارغ از محدودیت‌ها و قوانین سخت‌گیرانه، انعطاف بیشتری در تعیین اهداف و مسیر رسیدن به آن‌ها داشته باشیم. با وجود تمام این صحبت‌ها، برای شروع و تعیین اهداف واقع‌بینانه، SMART ابزار قدرتمندی است، اما ترکیب آن با انگیزه‌های درونی و انعطاف‌پذیری می‌تواند نتایج بهتری داشته باشد.

مهناز حمدزاده
مهناز حمدزاده
فارغ التحصیل رشته مهندسی کامپیوتر گرایش فناوری اطلاعات

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات مرتبط دیگر

هدف گذاری به روش SMART

آیا هدف گذاری SMART همیشه مفید است؟